مجله اینترنتی کودک من ❤❤

اسباب بازی برای کودکان پيش دبستانی

بازی و اسباب بازی برای کودکان بسیار مهم است. به طوری که آنها بیشترین ساعت های بیداری خود را به بازی و فعالیت می پردازند. کودکان زمان بازی را بسیار دوست دارند. به طوری که این زمان را بر هر چیز دیگری مقدم می دانند.   بازی و اسباب بازی برای کودکان بسیار مهم است. به طوری که آنها بیشترین ساعت های بیداری خود را به بازی و فعالیت می پردازند. کودکان زمان بازی را بسیار دوست دارند. به طوری که این زمان را بر هر چیز دیگری مقدم می دانند.     بازي و اسباب بازي براي کودکان بسيار مهم است. به طوري که آنها بيشترين ساعت هاي بيداري خود را به بازي و فعاليت مي پردازند. کودکان زمان بازي را بسيار دوست...
11 اسفند 1390

بازی با انگشتان 3

چند تا بچه داشتند با هم بازي مي كردند. ناگهان يكي بازي را به هم زد و بو كشيد. اولي گفت: بو مياد، يه بوي خو شبو مياد دومي گفت: بوي غذاست انگاري از خونه ماست سومي گفت: قيمه پلو! سبزي و سالاد و چلو چهارمي گفت: نه بابا، بوي آشه كنار آش لواشه انگشت شست از جا پريد بو كشيد و زود دويد گفت به همه: بازي بسه، گرسنمه گرسنمه يه عالمه هرچي كه هست شكر خدا حمله به سفره غذا   چند تا موش تو يك زيرزمين جمع مي شدن و هر كدام از خودشان تعريف مي كردن اولي گفت: موش موشكم، زرنگم دومي گفت: باهوشكم، با همه تون مي جنگم سومي گفت: من از همه قو يترم، بزرگم چهارمي گفت: نه بابا، من قو يترم حريف ببر و گرگم انگشت شصت خنديد و...
27 بهمن 1390

بازی با انگشتان 2

اولي گفت: عيد آمده، ‌بَبَه بَه! دومي گفت: بلبلا آواز مي‌خونن، چَچَه چَه! سومي گفت: ‌چه‌قدر قشنگه اين عيد! چهارمي گفت: عيد كه مي‌شه، ميريم به ديد و بازديد انگشت شست گفت: توي ديد و بازديد همديگه رو ماچ مي‌كنيم ميوه‌ها رو قاچ مي‌كنيم هر جا بريم با هم مي‌گيم: «فصلِ گلِ صنوبره عيدي ما يادت نره»   مصطفي ‌رحماندوست   ...
16 بهمن 1390

بازی با انگشتها

يكي از دست‌هاي فرزندتان را توي دست خود بگيريد. انگشت‌هاي دست او را يكي‌يكي بخوانيد و شعر- ‌بازي زير را با ريتم بخوانيد. در پايان، انگشت شست را روي چهار انگشت ديگر بخوابانيد تا كودكتان حس كند كه چهار فصل، در دلِ يك سال (انگشت شست) پنهان شده‌اند.   اولي ‌گفت: من سه ماهم، بهارم هواي خوبي دارم دومي گفت: سه ماه دارم، تابستانم ميوه دارم، باغبانم سومي گفت: من سه ماهم، پاييزم برگ درخت مي‌ريزم چهارمي گفت: سه ماه دارم، زمستانم سرما و برف و بارانم انگشت شست پنجمي بود، پنجمي گفت: هفته و ماه و سالم بچه‌ها! خوش به حالم ...
11 بهمن 1390
1