مجله اینترنتی کودک من ❤❤

داستانهای کودکانه (دو البالو)

1390/12/2 13:28
نویسنده : نوشین
1,497 بازدید
اشتراک گذاری

مامان دو تا آلبالو به نرگس داد. نرگس گفت:”آلبالوها چه کاری می توانند انجام دهند؟”

آلبالوها از کف دست نرگس پریدند روی گوش های او شدند دو تا گوشواره.

نرگس گفت:”:من قشنگ ترین گوشواره های دنیا را دارم.”

نرگس در خانه چرخید. آلبالوها حوض را دیدند و خودشان را در آب انداختند. آلبالوها مثل دو تا ماهی قرمز شنا کردند.

آلبالوها از توی حوض، لباس عروسک را دیدند.

نرگس گفت:”کاش لباس عروسکم به رنگ آلبالوها می شد!”

آلبالوها پریدند توی طشت لباس. چرخیدند و چرخیدند. لباس عروسک شد به رنگ آلبالوها.

دو تا آلبالو

نرگس خوشحال شد. عروسک هم از دیدن رنگ لباسش خوش حال شد؛ اما آلبالوها دیگر رنگی نداشتند، حالا دو تا دانه ی کوچولو بودند. نرگس آن ها را در باغچه کاشت تا در بهار دو تا نهال آلبالو سبز شود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)